مفهوم خارپشتی

در فصل پنجم کتاب از خوب به عالی، اثر جیم کالینز، توضیحی در باب مفهوم خارپُشتی ارائه شده است؛ با این سوال که:

شما خارپُشت هستید یا روباه؟

آیزایا برلین «Isaiah Berlin» در رساله‌ی معروف خود به نام «خارپشت و روباه»، مردم جهان را به دو گروه «خارپشت‌ها» و «روباه‌ها» تقسیم می‌کند، که برگرفته از این گفته‌ی یونانی قدیمی است: «روباه خیلی چیزها می‌داند، اما خارپشت فقط یک چیز خیلی مهم را می‌داند.» روباه موجودی مکار است، او قادر است راهکارهای پیچیده فراوانی رو ابداع کند و دزدکی به خارپُشت حمله کند. همه روزه، روباه اطراف لانه‌ی خارپُشت پرسه می‌زند و در انتظار فرصتی طلایی برای شکار خارپُشت می‌ماند. به نظر می‌رسد که روباه چابک، موزی، زیبا، تیزپا و نیرنگ باز، مطمئناً پیروز خواهد شد. از آن سو، خارپُشت موجود بد قواره و شبیه به آمیزه‌ا‌ی ژنتیکی فی مابین خارانداز و آرمادیلی کوچک است. او مثل اردک راه می‌رود و روز ساده‌ خود را آغاز می‌کند، کار او جستجوی غذا و مراقبت از لانه‌اش است.

روباه در سکوتی نیرنگ آمیز در مسیر او منتظر می‌مانند. خارپُشت در حالی که در فکر کار خود است، با بیخیالی درست در مسیر روباه قرار می‌گیرد. روباه با خود می‌اندیشد: «آهان، گیرت آوردم!» و از مخفیگاه خود بیرون می‌جهد و به سرعت برق به روی زمین خیز برمیدارد. خارپُشت کوچولو خطر را احساس می‌کند، نگاهی به روباه می‌اندازد و با خود می‌اندیشد: «باز دوباره پیدایش شد، آیا بالاخره درس می‌گیرد؟» سپس به دور خود می‌پیچد و کاملا به شکل یک توپ کوچک در می‌آید، خارپُشت به شکل یک کره پوشیده از خارهای تیز در می آید، خارهایی که به تمام جهاد نشانه رفته‌اند. روباه به سمت طعمه‌ی خود می‌خزد، سپر دفاعی خارپُشت را می‌بیند و دست از نبرد برمی‌دارد. روباه در حالی که به سمت جنگل می‌رود، با خود به ابداع راه جدیدی برای مبارزه می‌پردازد. هر روز، نوعی از این مبارزه بین روباه و خارپُشت شکل می‌گیرد صورت می‌گیرد و به رغم اینکه روباه نیرنگ‌های بهتری رو به کار می‌گیرد، همیشه این خارپُشت است که پیروز می‌شود.

برلین از این حکایت کوچک نتیجه‌گیری می‌کند که مردم به دو گروه اصلی تقسیم می شوند«خارپشت‌ها» و «روباه‌ها». روباه بسیاری از روش‌ها رو به طور همزمان دنبال می‌کند و جهان را با تمام پیچیدگی که دارد می‌نگرد. او به گونه‌ای پراکنده و متفرق، بسیاری از راه‌ها را در پیش می‌گیرد و هرگز تفکر خود را روی یک مفهوم کلی یا دیدگاه یکپارچه متمرکز نمی‌کند. از طرفی خود خارپُشت یک جهان پیچیده را تا حد یک ایده‌ی سازمان یافته ساده می‌کند، یک قاعده یا مفهومی ابتدایی که همه چیز را یکپارچه کرده و هدایت می‌کند. جهان هر قدر هم که پیچیده باشد، یک خارپُشت تمام چالش‌ها و تنگناها را در واقع تقریباً به گونه‌ای ساده انگارانه، خلاصه کرده و به ایده‌های ساده تبدیل می‌کند. از نظر یک خارپُشت، هر چیزی که تا اندازه‌ای به ایده‌ی خارپشتی مربوط نباشد، موضوعی بی‌ربط است. واضح تر بگوییم، خارپُشت‌ها احمق نیستن. درست برعکس. آن‌ها می‌دانند که اصل بینش عمیق، سادگی است.

خوب به عالی

کسانی که از رده خوب به عالی می‌رسند، به واسطه یک حس خلاقیت عمیق و الزامی درونی نسبت به تعالی صرف و به دور از ریا و به خاطر رسیدن به تعالی، برانگیخته می‌شوند. در مقابل، کسانی که حرکت می‌کنند و همیشه در سطوح متوسط باقی می‌مانند، بیشتر به واسطه ترس از عقب ماندن از دیگران، برانگیخته می‌شوند.

 

 

از خوب به عالی، جیم کالینز