هنر رزم

شیوه‌ی رزم در هر فرهنگی نمایانگر نوع نگرش آن مردم به «دشواری‌ها» است. از نگاه سون جو، استراتژیست جنگی بزرگ چین باستان، رزم مقوله‌ی فراتر از درگیری با سلاح‌ها است؛ تمام فلسفه‌ی سون جو در کتاب هنر رزم، بحث در این است که چگونه می‌توان قبل از آنکه نخستین تیغ را از نیام کشید در جنگ پیروز شد.

هنر رزم اثری اصیل در باب فلسفه‌ی رهبری موفق است که به طرز عجیبی همانقدر که در میدان‌های جنگ موثر بوده، با دنیای تجارت امروز تطابق دارد و مفید استو مقصود اولیه نگارش این کتاب که در اصل متنی برای دستیابی به پیروزی در عرصه‌های نبرد بوده، از یادها رفته و هم اکنون کتابی است برای رویارویی با مشکلات تجاری که در نوع خود، عرصه‌ی نبرد محسوب می‌شود.

در ادامه به تعدادی از جملات این کتاب اشاره می‌شود:

  • اوج برتری در شکستن مقاومت دشمن بدون توسل به جنگ است.
  • اگر دستورات واضح و روشن نباشند اشتباه از ژنرال است.
  • برای دستیابی به پیروزی، رهبران نباید ژنرال‌ها را تحت فشار بگذارند.
  • یک ژنرال روشنفکر باید در پیشبرد جنگ، آزادانه عمل کند و از سوی رهبر مورد محدودیت قرار نگیرد.
  • نقشه‌های‌تان را مثل شب تاریک کنید و سپس مثل رعد حمله کنید.
  • ارتش خود را در مواجهه با خطر مرگ قرار دهید به طوری که هیچ راه گریزی نباشد و در این صورت نه فرار می‌کند و نه می‌ترسد و چیزی نخواهد بود که به آن دست نیابد.
  • پیروزی در ۱۰۰ نبرد مهارت چندانی نمی‌خواهد و بلکه شکست دشمن بدون جنگ است که مهارت اصلی را می‌طلبد.
  • اگر دشمنت و خودت را بشناسی و در صد جنگ شرکت کنی، در خطر نخواهید بود.
  • فرمانده ممکن است مرتکب پنج اشتباه خطرناک شود: بی احتیاطی که به انهدام می انجامد، بزدلی که به اسارت منتهی می شود، غرور و رفتن به دنبال افتخار، که به شرم حساس است؛ و خُلق تحریک پذیر، که در برابر توهین برمی‌آشوبد؛ و نگرانی بیش از حد فرمانده برای مردانش، که او را در معرض عذاب و دغدغه قرار می‌دهد و در دراز مدت منجر به تحمل رنج شکست از سوی سپاهیان، یا در بهترین حالت، منجر به طولانی شدن جنگ می شود.
  • شش علت شکست چنین است: غفلت در تخمین قدرت دشمن، فقدان اقتدار و اعتبار، آموزش ناقص، خشونت بی دلیل، عدم رعایت انضباط، ناتوانی در بهره گیری از افراد لایق.
  • افرادی که در جنگ مهارت دارند دشمن را به میدان نبرد می‌کشاندند و افرادی که چنین نیستند، توسط دشمن به میدان کشیده می‌شوند.
  • با ضربه زدن به سران متخاصم، از قدرت آن‌ها بکاهید. برایشان دردسر بیافرینید و آن‌ها را همیشه درگیر نگهدارید؛ با فریب‌های وسوسه‌انگیز، آن‌ها را به نقطه‌ای بکشانید که می‌خواهید.
  • با اجرای مانورهای مختلف و عکس العمل نشان دادن دشمن، از نقاط قوت و ضعف دشمن با خبر شوید.
  • جنگ، وسیله و ابزاری برای رسیدن به یک هدف است و هدف را همیشه سیاست تعیین می‌کند، نه پیروزی یا شکست نظامی.
  • برای حرکت دادن دشمن باید او را به سمت چیزی بکشانید که فکر می‌کند می‌تواند آن را بگیرد.
  • فقط زمانی حرکت کنید که در آن سودی ببینید و بتوانید چیزی به دست آوردید، فقط زمانی بجنگید که در موقعیت بحرانی قرار گرفته‌اید.
  • ارتش‌هایی هست که نباید با آنها وارد جنگ شد، زمین‌هایی هست که نباید در آن‌ها جنگید.
  • فرار، نافرمانی، فروپاشی یا تار و مار شدن نیروها در نبرد، همگی ناشی از خطای ژنرال است.
  • ارتش برنده اول شرایط را برای پیروزی فراهم می‌کند و سپس می‌جنگد؛ ارتش بازنده اول می‌جنگد و بعد به دنبال پیروزی می‌گردد.

  • کتاب اجباری برای مطالعه‌ی بسیاری از رؤسای کمپانی‌های ژاپنی
  • کتاب لازم و حتمی در آموزشگاه‌های معتبر و پیشرو تجارت در آمریکا و اروپا
  • کتابی که در اکثر کشورهای آسیایی بخشی از امتحان ورودی نظامیان است
  • کتابی که بسیاری از افسران ویت کنگ در طی جنگ ویتنام، بخش‌های زیادی از آن را از حفظ می‌خواندند
  • کتاب پیشنهادی دپارتمان ارتش آمریکا به کالج‌های آموزش نظامی
  • کتاب فهرست شده در «برنامه‌ی مطالعه‌ی حرفه‌ای» نیروی دریایی آمریکا

یادگیری

تنها راه پیروزی این است که سریع‌تر از سایرین بیاموزیم.

(اریک ریس)

ساز و کارها

تفاوت میان ساز و کارها و اهداف چیست؟

اهداف به نتایجی مربوط می‌شود که می‌خواهید به دست آورید؛ ولی ساز و کارها به فرایندهای رسیدن به آن نتایج گفته می‌شود. اگر مربی هستید، ممکن است هدفتان کسب قهرمانی باشد و ساز و کارتان روش جذب بازیکنان، مدیریت کمک مربیان و انجام تمرینات.

حالا سوالی جالب: اگر کاملا اهدافتان را نادیده بگیرید و صرفا توجهتان را بر ساز و کار معطوف نمایید، باز هم پیشرفتی اتفاق نمی‌افتد؟ به عنوان مثال اگر مربی بسکتبال بودید و هدفتان را که همان قهرمانی باشد نادیده می‌گرفتید و صرفا بر روی کاری تمرکز می‌کردید که تیمتان هر روز در تمریناتش انجام می‌دهد، باز هم نتیجه‌ای کسب می‌کردید؟ به نظر من پاسخ مثبت است.

اهداف مسیر را مشخص می‌کنند؛ اما ساز و کارها مختص پیشرفت اند. وقتی زمان زیادی را صرف اندیشیدن به اهداف می‌کنید و زمانی کافی را برای طراحی ساز و کارها اختصاص نمی‌دهید مشکلاتی پیش می‌آید

دستیابی به یک هدف، صرفا تغییری گذراست: تصور کنید اتاقی به هم ریخته دارید و برای تمیز کردنش هدف‌گذاری می‌کنید. اگر انرژیتان را جمع کنید و اتاق را تمیز کنید، در نهایت برای همان لحظه، اتاقی مرتب خواهید داشت؛ اما اگر بر همان عادت سابق باشید و شلختگی و آشغال جمع کنی تان را کنار نگذارید، چیزی نمی‌گذرد که دوباره با کپه‌ای آت و آشغال تازه روبرو می‌شوید و منتظر می‌مانید تا دوباره انگیزه‌ای برای مرتب کردن اتاق پیدا کنید. به این دلیل دوباره نتیجه‌ی پیشین عایدتان می‌شود که ساز و کاری را که در پس آن است تغییر نداده‌اید.

«علائم را درمان کردید، بدون آن که علت را دریابید»

«مقصود از هدف، پیروزی در بازی است؛ اما مقصود از ایجاد ساز و کار، ادامه‌ی بازی است»

ویکتور فرانکل

آنچه مهم است این است که تاب‌بیاوریم و صبر‌ کنیم تا به چشم خود ببینیم که استعداد بی‌همتای انسان در اوج تلاش و کوشش، چگونه یک پایان غم انگیز را به پیروزی عظیم و یک وضعیت بحرانی را به فتحی پیروزمندانه تبدیل می کند.

 

 

منبع

وینستون چرچیل

موفقیت پایان راه نیست و شکست نابود کننده نیست،

این شجاعت ادامه دادن است که اهمیت دارد

 

پیروزی

برنده ها روی بردن تمرکز می کنند و بازنده ها روی برنده ها . . .

 

پیروزی

پیروزی یعنی توانایی رفتن از یک شکست به شکست دیگر بدون از دست دادن اشتیاق

(وینستون چرچیل)