امام حسین (ع)
خدایا با تدبیرخودت مرا از تدبیر خودم بی نیاز گردان

خدایا با تدبیرخودت مرا از تدبیر خودم بی نیاز گردان

دکتر شریعتی می گوید در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم:
اول: حسین (ع)
حاضر نیست که تسلیم حرف زور شود و تا آخر میایستد؛
خودش و فرزندانش کشته میشوند؛
هزینه انتخابش را می دهد و به چیزی که نمی خواهد تن نمی دهد؛
از آب می گذرد، از آبرو نه . . .
دوم: یزید
همه را تسلیم می خواهد؛
مخالف را تحمل نمی کند؛
سر حرفش میایستد، نوه پیغمبر را سر می برد؛
بی آبرویی را به جان می خرد تا به چیزی که می خواهد برسد . . .
سوم: عمر سعد
به روایت تاریخ تا روز 8 محرم در تردید است؛
هم خدا را می خواهد و هم خرما، هم دنیا را میخواهد هم آخرت؛
هم میخواهد حسین (ع) را راضی کند، هم یزید را، هم ری را میخواهد، هم احترام مردم را؛
نه حاضر است از قدرت بگذرد نه از خوشنامی؛
هم آب می خواهد، هم آبرو؛
دست آخر اما عمر سعد تنها کسی است که به هیچ کدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد، نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی . . .
ما آدمهای معمولی راستش نه جرات و اراده حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزار یزید شدن را
اما درون همه ما یک عمر سعد هست !
من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم . . .

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند،
و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست.
امام حسین (ع) بزرگ ترین شکست خورده پیروز تاریخ بشر است.

از امام حسین (ع) آموختیم که
کشته شدن با کرامت بهتر از زندگی با تحقیر است

چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى
جاويد و زندگى ذليلانه جز مرگ هميشگى نيست.
دو چیز مردم را هلاک و بیچاره گردانده است : یکی ترس از این که مبادا در آینده فقیر و نیازمند
دیگران گردند و دیگری فخر کردن در مسائل مختلف و مباهات بر دیگران است .
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته
باشد.
